توران‌دخت یا کنگره‌ی توجیه‌گرها

۶۰,۰۰۰ تومان

توران‌دخت یا کنگره‌ی توجیه گرها آخرین نمایشنامه‌ی برشت است…

تعداد:
دسته:

توضیحات

توران‌دخت یا کنگره‌ی توجیه‌گرها آخرین نمایشنامه‌ی برشت است قبل از مرگش در سال ۱۹۵۶. در تابستان ۱۹۵۳ و پس از اتمام  اولین نسخه‌ی توراندخت برشت درباره‌ی علت نگارش این نمایشنامه نوشت :

«… طی دهه‌ی سی قصد کردم تا نمایشنامه‌ی توراندخت را بنویسم. در دوران تبعید کارهای مقدماتی رمانی به نام عصر طلایی توجی‌ها را انجام دادم.  بعد از نمایشنامه گالیله (۱۹۳۸) که در آن به طلوع خردگرایی پرداخته بودم. حالا می‌خواستم غروبش را بنویسم٬ غروب آن نوع خردگرا‌یی را که اواخر قرن شانزدهم (میلادی) آغازگر عصر سرمایه‌داری بود…»

(پشت جلد کتاب)

هنر کاسه‌لیسی و سایر هنرها

ترجمه حسینی‌زاد از آخرین نمایش‌نامه برشت و هالیوودِ پست‌مدرن در «بان»

شرق: «توران‌دخت یا کنگره‌ی توجیه‌گرها» عنوانِ نمایش‌نامه‌ای است از برتولت برشت که اخیرا با ترجمه محمود حسینی‌زاد و همکاری نصرت‌الله رستگار در نشر «بان» چاپ شده است و ترجمه این اثر خود ماجرایی خواندنی دارد: «این نمایش‌نامه قرار بود در مجموعه‌آثار برتولت برشت نشر خوارزمی منتشر شود. یعنی همان حدود سال‌های ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ اما نشد. ادامه‌ کار مجموعه آثار برشت و انتشارش به‌دلیل شرایط سیاسی آن زمان متوقف شد و بعد هم که نشر خیلی خوب خوارزمی گرفتار انواع مصائب شد.» چنان‌که مترجم کتاب، محمود حسینی‌زاد در مقدمه‌اش نوشته بود ترجمه این نمایش‌نامه را در آن دوره که کار گروهی زیر نظر دکتر فرامرز بهزاد انجام می‌شد، دوست‌ام نصرت‌الله رستگار به عهده گرفت. «رستگار مدتی بعد رفت خارج از کشور و ترجمه هم رفت.» اینک پس از چندین‌وچند سال نمایش‌نامه برشت برگشته است تا دوباره ترجمه و چاپ شود. «سال ۱۳۹۳ که رستگار آمده بود تهران، دیداری داشتیم و این ترجمه را داد که هر کار دوست داری بکن و به‌نام خودت، که خب نمی‌شد. زحمت کشیده بود. اما راضی نبود اسم‌اش در مقامِ مترجم روی جلد باشد. پس آن‌طور که می‌بینید نوشتم‌اش.»

رستگار هم در مقدمه‌ای کوتاه بر این نمایش‌نامه به موضوعِ آن اشاره می‌کند که تمِ اصلی تمام آثار این نویسنده است و بیست سال او را به خود مشغول کرد. چنان‌چه رستگار نیز نوشته است، قطعه نمایشی «توران‌دخت» بخشی از یک مجموعه وسیع ادبی را تشکیل می‌دهد که بخش اعظمِ آن به‌صورت پیش‌نویس و ناتمام باقی مانده است. بخش‌هایی از این مجموعه عبارت است از رمان «سقوط روشنفکران»‌، یک جلد داستان‌های کوتاه به‌نام «داستان‌های روشنفکران»، یک‌سری قطعات نمایشی به‌نام «روحوضی‌های روشنفکران» و یک مجموعه کوچک به‌نام «هنر کاسه‌لیسی و سایر هنرها». سوءاستفاده از دانش و ذکاوت بشر از موضوعاتِ برشت در آثارش و نیز در این نمایش‌نامه است. «انتقاد برشت به‌خصوص متوجهِ آن‌دسته از روشنفکرانی است که فکر و دانش خود را در مسیر استثمار و بهره‌کشی از طبقات محروم جامعه به طبقه حاکم فروخته و نتیجتا خود نه‌تنها در ردیف تمامی افراد بهر‌ه‌کش و استثمارکننده قرار گرفته، بلکه به ‌مصداقِ چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا، از آن‌ها نیز خطرناک‌تر می‌گردند.»‌ این‌چنین روشنفکرانی که رستگار آنان را «پاک‌شویان» می‌خواند سمبل روشنفکران عصر بازارها و کالاها و به‌عبارتی آن روشنفکرانی است که برشت آنان را عذرتراشان، جمله‌سرایان و فروشندگان فکر نیز خوانده است. او آنان را دروغ‌گویانی می‌خواند که سرانجام نه‌فقط در پیشگاه داوری خالق و خلق محکوم‌اند، بلکه به‌دست اربابان مدیحه‌پسند خود سربه‌نیست می‌شوند، به‌مصداقِ لطیفه‌ای از برشت که می‌گوید: روزی دروغ‌گویی را گردن زدند، اما نه به‌جهتِ آن‌که دروغ گفته بود، بلکه به این علت که بد دروغ گفته بود. و چنین است نقش و عاقبت روشنفکران خودفروخته‌ای که با دانش و فن خود دست گناهکاران تاریخ را پاک می‌شویند. «توران‌دخت یا کنگره‌ی توجیه‌گرها» آخرین نمایش‌نامه برشت پیش از مرگِ او در سال ۱۹۵۶ است و به‌روایتِ خود برشت، اگر «گالیله» به طلوع خردگرایی می‌پرداخت، این نمایش‌نامه غروبش را روایت می‌کرد: غروبِ آن نوع خردگرایی که اواخر قرن شانزدهم آغازگرِ عصر سرمایه‌داری بود… .

روزنامه‌ی شرق؛ شماره ۳۲۰۱۳، دوشنبه ۱۵مرداد۱۳۹۷

گفت‌وگو با محمود حسینی‌زاد به‌مناسبت انتشار «توران‌دخت یا کنگره‌ی توجیه‌گرها»

«غول‌بازی‌» مال ما شرقی‌هاست

ترجمه «توران‌دخت یا کنگره‌ی توجیه‌گرها»، آخرین نمایش‌نامه برتولت برشت، در میان انبوه ترجمه‌هایی که این روزها فضای ادبیات و نشر ما را تسخیر کرده است، می‌تواند یک اتفاق باشد، گیرم این اثرِ برشت نمایش‌نامه‌ای کوتاه باشد در قطعی کوچک‌تر از رمان‌های قطور و پُرفروشِ ترجمه‌های اخیر. کتابِ «توران‌دخت»، جز خودِ نمایش‌نامه، دو مقدمه دارد که مخاطب را پرتاب می‌کند به گذشته‌های نه‌چندان دور. به دهه پنجاه. روزگاری که پسِ پشت غالب ترجمه‌ها، تفکر و ایده‌ای بود در نسبت با وضعیت موجود. تا همین یکی دو دهه پیش هم «ترجمه» توانسته بود تا حد بسیاری خلاءهای موجود را پُر کند، تا حدی که برخی از نویسندگان وطنی از تضادِ تالیف و ترجمه، بحث به‌میان آوردند، که البته رفته‌رفته این تفاوت هم از میان برداشته شد و با این اوصاف، ترجمه هم از اینکه امکانی باشد برای تفکر، انصراف داد.
در مقدمه «توران‌دخت» آمده است که ترجمه این نمایش‌نامه به اواخر دهه پنجاه برمی‌گردد که در انتشارات خوارزمی گروهی ترجمه مجموعه‌آثار برشت را زیر نظر دکتر فرامرز بهزاد بر عهده داشتند و در این میان، «توران‌دخت»  نصیبِ نصرت‌الله رستگار شده و بعد رستگار وطن را ترک کرده و ترجمه هم رفته بود، تا سالِ ۱۳۹۳ که ترجمه به‌دستِ محمود حسینی‌زاد می‌رسد و ماحصلِ آن انتشار آخرین نمایش‌نامه برشت است با ترجمه‌ای درخور از محمود حسینی‌زاد که سالیانی است به ترجمه ادبیات آلمان مشغول است. همین مناسبت موجب شد تا با این مترجم و نویسنده به بازخوانی آثار برشت بنشینیم. او می‌گوید برشت، نخستین بارها در قامتِ نمایش‌نامه‌نویس به ایران آمد و بدین‌ترتیب ادبیات نمایشی، نخستین مواجهه مخاطب ایرانی با برشت بوده و چنان‌که حسینی‌زاد می‌گوید، اولین ترجمه‌ای که از برشت به فارسی می‌شناسیم مربوط ‌به‌ سال ۱۳۴۱ است.
حسینی‌زاد که این سال‌ها آثاری از ادبیات جدید آلمان را ترجمه کرده، معتقد است ادبیات آلمانی‌زبان الان جاافتاده‌تر شده و آن دایره بسته بل و گراس و گوته و شیللر شکسته شده است. «ما آدم‌های تنبلی هستیم. چهار نویسنده کلاسیک روس می‌شناسیم و دنبال بعدی‌ها نمی‌رویم». او باور دارد که ادبیات در غرب خیلی پویا و رو به رشد است و این «غول‌بازی‌ها» مال ما شرقی‌هاست. به هر تقدیر، ترجمه آثاری از برشت از سَر اتفاق باشد یا ضرورت در وضعیتِ اخیر ما مایه مسرت است، خاصه آن‌که در همین روزهایی که با محمود حسینی‌زاد درباره برشت گفت‌وگو می‌‌کردیم، «نوشته‌های سیاسی و اجتماعی» برشت که کار مشترکِ  دیگری بود از حسینی‌زاد  و  فرید مجتهدی از راهِ دور به‌دستش رسید تا بار دیگر ترجمه‌ای مشترک از برشت با این دو نام منتشر شود.
در گفت‌وگوی پیش‌رو، حسینی‌زاد از سیر ترجمه «توران‌دخت» و دیگر آثار برشت گفته است، از اقبال دوباره برشت در آلمان و از نوعِ مواجهه مخاطبان فارسی با این شاعر، نمایش‌نامه‌نویس و روشنفکری که به‌اعتقادِ حسینی‌زاد، تمامِ چهره واقعی‌اش هنوز به خواننده ایرانی معرفی نشده است.

-ترجمه و انتشار «توران‌دخت یا کنگره‌ی توجیه‌گرها» اثر برتولت برشت چنان‌که در مقدمه نیز اشاره کردید، به سه چهار دهه پیش برمی‌گردد. آن روزها گویا ترجمه آثار برتولت برشت، پروژه‌ای گروهی بوده است. از این روند بگویید، اینکه بر چه مبنایی ترجمه مجموعه‌آثار برشت شکل گرفت؟
سال ۱۳۵۵ من کارم در دانشگاه تهران را شروع کردم. فرامرز بهزاد که مدیر گروه زبان آلمانی در بخش شبانه بود برای انتشارات خوارزمی دو سه کار آلمانی ترجمه کرده بود. از جمله «درباره تاترِ» برشت را. مرحوم حیدری، از بهترین ناشرهایی که در عمر حرفه‌ای‌ام دیده‌ام، به فرامرز بهزاد پیشنهاد ترجمه مجموعه آثار برشت، معروف به مجموعه زورکامپ را داده بود. بهزاد هم دو همکار انتخاب کرد؛ من و اردشیر فریدمجتهدی را که از دوستان دوران تحصیل خودم در آلمان بود، و به‌دلایل سیاسی درسش را نیمه گذاشته بود و آمده بود ایران و در آن زمان دوباره شده بود دانشجوی دانشگاه تهران. حیدری امکانات خوبی در اختیارمان گذاشته بود و فرامرز بهزاد سرویراستار گروه بود. بعد از مدتی کارهایی را هم به افراد بیرون از گروه سفارش می‌دادیم. از جمله همین «توران‌دخت» را به دوست و همکار همه‌مان، نصرت‌الله رستگار. اولین کاری که از این گروه منتشر شد «تک‌پرده‌ای‌ها» بود که فرید و من ترجمه کرده بودیم. بعد هم چندتایی دیگر، و بعد جنگ ایران و عراق و ممنوع‌شدن خیلی چیزها و بعد هم مصادره خوارزمی و غیره. طی سال‌های بعد دو سه ترجمه از همان زمان که نزد خوارزمی بود، منتشر شد، مثلا «آرتورو اوی» و سه نمایشنامه «بعل، در جنگل شهر، صدای طبل در شب»‌ که در یک کتاب منتشر شد.

-آقای حسینی‌زاد حالا که به‌مناسبتِ انتشار اثری از برشت به سال‌های دور باز‌گشتیم، جا دارد به بازخوانیِ ترجمه‌ها و مواجهه ما با برشت بپردازیم. اینکه برشت در چه دورانی در ایران مطرح شد؟ ادبیات نمایشی نخستین مواجهه مخاطب ایرانی با برشت بود یا صحنه تئاتر؟
حتما ادبیات نمایشی بوده. حالا این‌که آیا مترجمی برای کارگردانی نمایشنامه‌ای ترجمه کرده یا نه را نمی‌دانم. اولین ترجمه‌ای که از برشت به فارسی می‌شناسیم طبق اطلاعاتی که در کتاب «بازتاب ادبیات آلمانی در ایران» آمده، ترجمه «در انبوه شهرها» از صدریه در سال ۱۳۴۱ است. در همان فاصله ۱۳۴۱ تا ۴۹، سیزده کار دیگر از برشت ترجمه شده که  نمایشنامه بوده‌اند و احیانا شعر. بعد در فاصله ۱۳۵۰ تا ۵۷، بیست سی تای دیگر ترجمه از آثار برشت به بازار آمده.

-تاکنون قریب‌به چهل کتاب از برتولت برشت به فارسی ترجمه شده است و در موردِ برخی آثار او با چند ترجمه مواجهیم، نمونه‌اش اثر مطرحِ «زندگی گالیله» با دو ترجمه از حمید سمندریان و عبدالرحیم احمدی. یا از همین نمایش‌نامه «توران‌دخت» دو ترجمه هست. گویا  حمید سمندریان با ترجمه «دایره گچی قفقازی» در میانه دهه پنجاه، و ش‍ری‍ف‌ ل‍ن‍ک‍ران‍ی‌ و به‌آذین و مصطفی رحیمی از نخستین مترجمانِ برشت در ایران بوده‌اند. با توجه به شناختِ این مترجمان از زبان و جهانِ برشت فکر می‌کنید در ترجمه‌های فارسی بخت یارِ برشت بوده است و کدام مترجم را در انتخاب زبان و انتقالِ مفاهیم برشت موفق‌تر می‌دانید؟
بیشتر هم هست. طبق همان بررسی مثلا فقط در سال ۱۳۴۹ از  «ارباب پونتیلا» همزمان چهار بار ترجمه می‌شود، توسط کرم‌رضایی، صدریه، لاشائی، لنکرانی. این‌که شما می‌گویید «شناخت این مترجمان از زبان و جهان برشت» قطعا منظورتان آشنایی با کارهای برشت هست. نمی‌توانم تصور کنم که مترجم‌ها واقعا جهان و زبان برشت را می‌شناختند. نوعی نیاز زمانه بود، اقبالی که به برشت شده بود. نیروهای تازه چپ در ایران پا گرفته و فعال بودند و به ادبیات چپ نیاز بود، از آن استقبال می‌شد که البته خیلی هم خوب بود. برشت تنها نبود. کتاب‌های زیادی از به‌اصطلاح ادبیات چپ و مارکسیستی منتشر شدند و پرفروش،  از «خزه» و «نان و شراب» بگیرید تا «درباره ادبیاتِ» گورکی و «ادبیات چیست» سارتر. در مورد کیفیت ترجمه‌ها نمی‌دانم چه بگویم راستش. خب ترجمه‌های دلخواهی نیستند خیلی‌هایشان. کلا بگویم ترجمه‌های شریف لنکرانی به‌نظرم شسته‌رفته‌تر بودند.

-در جایی گفته‌اید که در ترجمه‌های برشت پیش از انقلاب بر جنبه‌های سیاسی برشت تاکید می‌شد. برشت، تنها یک نمایش‌نامه‌نویس و نویسنده صاحب‌سبک نیست و هنرمندی است که در تمامِ دوران کاری‌اش دنبالِ «دگرگونی کارکردی» از طریق تغییر در مناسبات قدرت بود و از همان اوایلِ کارش به تفکر مارکسیسم علقه پیدا کرد و از تغییر مناسبات تولید سخن گفت. مگر می‌شود او را جدا از این زمینه خواند؟
اصلا نمی‌شود. منظور شما گمان کنم سخنرانی سال ۱۳۸۴ است در خانه هنرمندان به‌مناسبت هفته برشت. موضوع آن سخنرانی ترجمه‌های برشت در ایران بود.  البته که نمی‌توان برشت را از مارکسیسم و سیاست جدا دانست. اصلا. ولی مترجم‌های آن دوره به‌نظرم به اهمیت برشت در مقام نظریه‌پرداز، شاعر، نویسنده، سبک نویسندگی او، زبان او و غیره یا پی نبرده بودند، یا واقعا اقتضای زمانه بود که سریع نمایشنامه‌ها یا شعرهای برشت را ترجمه کنند. برشت نویسنده خیلی خوبی است. شاعر خیلی خوبی است. تکنیکش در تاتر قابل بررسی است. آن ترجمه‌ها کارهای پراکنده‌ای بود که چهره واقعی برشت را به خواننده ایرانی عرضه نمی‌کردند. مقام ادبی و دراماتیکی برشت را کشیدیم پایین در حد مثلا نویسنده‌های شوروی و تبلیغات‌چی‌های دوره استالین. تلاشی که مرحوم حیدری و انتشارات خوارزمی شروع کرد با ترجمه تمام آثار برشت و متأسفانه به نتیجه نهایی نرسید، همین نشان‌دادن ابعاد مختلف برشت بود.

-خوانش‌های متفاوتی از تئاتر برشت وجود دارد. اینکه کمدی‌ عامیانه برشت برای عموم قابل‌فهم بود، یا تئاترِ برشت به‌رغمِ پیوند با واقعیت قائل به فاصله‌گذاری با تماشاگر است. بنا نیست تئاتری ناتورالیستی باشد و میلی به بازنمایی واقعیت ندارد اما به‌تعبیر بنیامین عناصر واقعیت را چنان به‌کار می‌گیرد که انگار در حال انجام یک آزمایش است. کمدیِ برشت هم تعابیر خاص خود را دارد، غالبِ منتقدان وجهِ تراژیک آثار برشت را برجسته می‌دانند و کمدی و طنز آن را فاقدِ آن سویه‌ای که بنا دارد تراژدی را تلطیف کند. برخی او را نویسنده ای سیاسی می‌دانند که در آثارش نسخه تجویز می‌کند و برخی هم‌چون بنیامین معتقدند او در تئاترش تنها طرح مسئله می‌کند بدونِ آن‌که پاسخ قاطعی برای مخاطب تدارک ببیند. به‌نظر شما فهمِ ما از برشت در طی چند دهه‌ای که از چاپ ترجمه آثار او می‌گذرد به چه سمت‌وسویی رفته است؟
به‌نظر بنیامین اعتقاد دارم. تا جایی که برشت را خوانده‌ام، در هیچ کارش، چه نمایشی و چه روایی و چه شعر ندیده‌ام که مسئله‌ای مطرح نباشد. مسئله را از جنبه‌های گوناگون بررسی می‌کند و عرضه، و ندیده‌ام راه‌ حل داده باشد. از خواننده و بیننده می‌خواهد تا مساله را درک کنند، راه حلی پیدا کنند. حالا این که فهم ما از برشت به چه سمتی رفته، متأسفانه به سمت‌وسوی درستی نرفته. برشت یک دنیا نوشته و مقاله درباره مسایل اجتماعی و سیاسی دارد. یک عالم نقد و غیره. کدام‌شان را می‌شناسیم؟‌ ببینید، مثال بزنم. برشت در ۲۲ سالگی، یعنی زمانی که هنوز نظریه‌پرداز نشده بود و این مقام در دنیای دراماتیک را پیدا نکرده بود شعری نوشته به نامِ «یادی از ماری‌آ»؛ یکی از زیباترین شعرهای عاشقانه دنیای ادبیات به‌نظرم. منتقد ادبی صاحب‌نام آلمان «رانیتسکی» این شعر سه‌پاره را تفسیر مفصلی کرده و آن را شعری دیالکتیکی نامیده و این‌که برشت به‌شدت قواعد کلاسیک شعر آلمان را رعایت کرده و در عین حال شعری است مدرن. شعری درباره آن‌چه که از عشق باقی می‌ماند. بسیار انسانی. یا مثلا داستان بی‌نظیری دارد به نام «پیرزن بی لیاقت» که من در مجموعه «مقبره دار و مرگ» ترجمه‌اش را آورده‌ام. داستانی با زبانی و تکنیکی عالی درباره ارزش زندگی و شهامت بشر برای زندگی‌کردن. شما که سر‌ و کارت با ادبیات است و روزنامه و غیره تا الان شنیده‌ای که کتابخوانی در ایران وقتی از برشت حرف می‌شود، به نوشته‌های نظری برشت استناد کند؟ یا مثلا به این شعر و به این داستان اشاره کند؟ از آن‌ها یاد کند؟‌ همه برای هزارمین بار تکرار می‌کنند «من از جنگل سیاه می‌آیم» یا «آن‌ کس که خبر هولناک را نشنیده» یا «اگر کوسه‌ماهی‌ها فلان و بهمان» و غیره. در تاتر هم که وضع بدتر است و گفتن ندارد. مثالی بزنم. «بعل» از زیباترین کارهای نمایشی برشت جوان است. واقعا خوب. متعلق به دوره‌ای مهم در زندگی ادبی و تاتری برشت. چندین و چند سال هم هست که این متن ترجمه شده. اما کارگردان‌های ما برای صدمین بار می‌روند مثلا سراغ «ننه دلاور» و یا «دایره گچی» چون هم کارگردان و هم تماشاچی در تصویرها و جمله‌های قصار این متن آن برشتی را پیدا می‌کنند که به ما شناسانده‌اند. سمت‌وسوی خوبی نیست متأسفانه.

-شما در ترجمه این اثر به وجهِ نمایشی و اجرا توجه بیشتری داشتید یا وجهِ ادبی آن؟ در مقدمه‌تان جایی که از انتخابِ زبان محاوره نوشته‌اید به هر دوی خواننده یا تماشاگر تاکید دارید، اساسا آیا می‌شود ترجمه‌ای کرد که ضمنِ توجه به جنبه ادبی، به‌کار اجرا هم بیاید؟
قطعا به متن برشت توجه داشته‌ام. ترجمه‌اش هم خیلی طول کشید. خب راستش کمی پا از مقررات‌مان گذاشتم آن‌ورتر! با بهزاد و فرید مجتهدی توافق کرده بودیم که متن‌های نمایشی برشت را یک به یک ترجمه کنیم و صحنه‌ای کردن و روان‌کردن متن و جمله‌ها را بسپاریم به کسانی که می‌خواهند آن‌ها را اجرا کنند. اگر آن چند کتاب در مجموعه خوارزمی را هم ببینید، همین است. حتی شعرها را یک به یک ترجمه می‌کردیم. بدون وزن و آهنگ و غیره. اما «توران‌دخت» واقعا جا داشت که به زبانی ترجمه شود که بشود آن را راحت خواند و راحت اجرا کرد. برای همین هم شکسته نوشته‌ام. تجربه نمایش‌نامه‌نویسی دارم و تجربه ترجمه متون دراماتیک. اما خاطرتان جمع که اصلا ترجمه به‌اصطلاح آزاد نیست و تقریبا همان یک به یک است. غیر از لحن. به هر دو جنبه نمایشی و ادبی متن توجه داشته‌ام.

-قطعه نمایشی «توران‌دخت» گویا بخشی از مجموعه‌ ادبی وسیع‌تر بوده است که بیشتر آن ناتمام مانده. آن‌طور که نصرت‌الله رستگار اشاره می‌کند در این مجموعه یک رمان هست باعنوانِ «سقوط روشن‌فکران» و یک جلد داستان کوتاه با نامِ «داستان‌های روشن‌فکران» و چندین قطعه نمایشی.آیا این آثار برشت در دیگر نقاط جهان در امتداد یا کنار هم در قالب یک مجموعه چاپ می‌شوند، یا تِم روشن‌فکری و انتقاد برشت به جریان روشن‌فکران دورانش تنها خطِ ارتباط این آثار است؟
البته «روشنفکر» که نه. همان «تویی» برشت که من به «توجی» درآورده‌امش. مسلما به زبان‌های دیگر ترجمه شده. جزو کارهای مهم و سیاسی برشت است. چون مشخصا دارد جامعه معاصر خودش را نقد می‌کند که خب هنوز هم متاسفانه قابل تعمیم است. مسئله‌ای بوده که برشت حدود ۲۲ و ۲۳ سال مشغول به آن بوده. قطعا از این چند نوشته و مثلا «کتاب مه‌تی» که در همین روال است هم جزو کارهای مهم برشت تلقی می‌شوند.

-نوشتنِ «توران‌دخت» در سال‌های دهه سی میلادی را می‌توان واکنش برشت به ظهور و غلبه فاشیسم در اروپا خواند؟ گویا برشت مقصرِ تسلط فاشیسم را جریان غالب روشنفکرانی می‌داند که دانش و فکر خود را در خدمتِ شکلی از استثمار قرار داده‌اند، و فراتر از آن برای آن تئوری و توجیه هم ساخته‌اند.
برای خواننده‌ای که ترجمه «توران‌دخت» را نخوانده و مقدمه‌ای که رستگار و من بر آن نوشته‌ایم را ندیده، توضیح کوتاه بدهم. برشت کلمه روشنفکر «intellectual» به لاتین را درهم می‌ریزد، یعنی «Tellekt-Ual-In» و از حروف اول این تکه‌ها «Tui» (تویی) را می‌سازد که منظورش روشنفکرانی‌اند که با دولت‌ها همکاری می‌کنند و کارشان ماستمالی‌کردن و توجیه اعمال ضدمردمی دولت‌هاست. این پروژه را برشت از سال ۱۹۳۰ در سر داشت. یعنی زمان جمهوری وایمار و پاگرفتن نازی‌ها. برشت با «تویی» ‌که من در ترجمه به «توجی» بدل کرده‌ام همه روشنفکران دوره وایمار، نازی‌ها، روشنفکران آلمانی پناهنده به کشورهای دیگر را مدنظر داشت که به‌نوعی توجیه‌گر اعمال دولت‌ها هستند. تویی (توجی) روشنفکری است که سیاست‌های منحط را ماستمالی می‌کند. توجیه می‌کند. روشنفکر کاسه‌لیس است و متملق. این پروژه تا ۲۴ سال برشت را مشغول کرده بود، «رمان تویی» که ناتمام مانده و چند نوشته دیگر در این زمینه نوشته شدند تا ۱۹۵۴، یعنی دو سال قبل از مرگش که «توران‌دخت» را نوشت. اولین اجرای «توران‌دخت» اما در آلمان شرقی که محل زندگی برشت در سال‌های آخر عمرش بود، نبود. بلکه دوازده سال بعد از مرگ برشت، در سال ۱۹۶۶ در سوئیس بود. جایی خواندم که دولت کمونیست آلمان شرقی این چنین از نظریه تویی برشت انتقام گرفت!

-اگر بخواهیم به جزئیات نمایش‌نامه بپردازیم، شاید پرسشِ ابتدایی این باشد که چرا مکانِ آخرین نمایش‌نامه برشت که طعن و کنایه‌ای است درباره افول خردگرایی، در امپراطوری چین اتفاق می‌افتد؟ و «توجی‌ها» در این نمایش‌نامه نمادِ چه قشری هستند؟
«توران‌دخت» ظاهرا یک قصه ایرانی است. نظامی در «هفت پیکر» چنین قصه‌ای دارد. این داستان چند بار مورد استفاده نمایشنامه‌نویس‌ها و آهنگسازها بوده. این‌که چرا برشت داستان را به چین می‌برد، دلیلش تکنیک فاصله‌گذاری است. یکی از تکنیک‌های فاصله‌گذاری برشتی، تعریف داستان در محیطی ناآشناست. چندین نمایشنامه برشت در چین و محیط‌های

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “توران‌دخت یا کنگره‌ی توجیه‌گرها”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *