اقتصاد برای همه

كمتر نویسنده‌ای می‌تواند كتابی را در ۹ روز بنویسد، و احتمالا معدودی از آنها این موضوع را در مقدمه اعلام می‌كنند…

یانیس واروفاكیس در این تاریخ مختصر سرمایه‌داری، كه حول تمهید حرف‌زدن با دختر نوجوانش سِنیا شكل گرفته، هیچ‌نگرانی از این بابت ندارد. اگر پژوهش‌گر و سیاستمدار به فرآیند نوشتن آشنا باشد، از پس برآورده‌كردن انتظارات خوانندگان برمی‌آید؛ اما واروفاكیس همچنین این انتظارات را با دادن این وعده به وجود می‌آورد، كه اقتصاد را به زبانی توضیح ‌دهد كه همه بتوانند بفهمد ـ به‌جای اینكه از زبانی استفاده كند كه مملو از واژگان تخصصی شبه‌علمی اقتصاددان‌های جریان غالب باشد.

او، مسلما به‌درستی، باور دارد كه متقاعد‌كردن هر شهروند برای اینكه بتواند مقتدرانه درباره‌ اقتصاد حرف بزند زبان و درك اولیه‌ای دارد، كه این خود پیش‌نیازی برای یك دموكراسی حقیقی است. تردیدی نیست كه ما به‌شدت نیازمند زبان جدیدی برای اقتصاد هستیم. اما نوشتن درباره‌ چنین مبناهای اولیه‌ای به‌هیچ‌وجه آسان نیست، باتوجه به اینكه معمولا برای متخصص‌ها آسان‌تر است كه پشت یك زبان تخصصی پنهان شوند تا اینكه مفاهیم پیچیده‌ را به زبان ساده توضیح دهند. بسیاری از گفتمان‌های معاصر بر این باورند كه اقتصاد بیرون از حوزه‌ سیاست عمل می‌كند، و بهتر است آن را به متخصصان اقتصاد و ریاضیدان‌ها بسپاریم. واروفاكیس می‌خواهد این مانع را از پیش پا بردارد: او از همان ابتدا استدلال می‌كند كه اگر ما تسلیم متخصصان اقتصاد شویم باید تمام تصمیمات مهم سیاسی را به آنها بسپاریم. او تصمیم گرفته كه در سرتاسر كتاب از عبارت كار پولانی یعنی «جامعه‌ بازار» استفاده كند؛ بنابراین با ‌اینكه تاریخ سرمایه‌داری را شرح می‌دهد، از اصطلاح سرمایه‌داری استفاده نمی‌كند و باور دارد كه روی این واژه بار ایدئولوژیك زیادی سوار شده. نزد واروفاكیس عبارت «جامعه‌ بازار» به عبارت همان‌قدر معنادار «اقتصاد بازار» ــ همچنان كه در عبارت مارگارت تاچر آمده بود: برای اقتصاد بازار «هیچ بدیلی در كار نیست»ــ ترجیح داده می‌شود. او مصمم است نشان دهد سیاست همواره می‌تواند یك اقتصاد بدیل تولید كند. او با زبانی ساده‌ توضیح می‌دهد كه پول از كجا می‌آید: پول ابداع شد تا بدهی‌ها را ثبت كند، و این یعنی بدهی و پول از عهد باستان به این‌سو باهم بوده‌اند. اولین نوشته‌ها حساب و كتاب‌ ثبت شده‌اند برای نشان‌دادن اینكه چقدر كارگران مزرعه مازاد تولید‌شده، مثل گندم، طلب دارند. اما این دگرگونی از جامعه‌ فئودالی به جامعه‌ بازار بود كه بدهی را به «عامل اصلی» بدل كرد ـ هیچ‌سودی بدون بدهی در كار نیست، زیرا كسب‌وكارها برای رشد‌ نیاز به قرض‌كردن دارند. بزرگ‌شدن بدهی هم موجب بروز بی‌ثباتی می‌شود و هم فروپاشی اقتصادی را محتمل‌تر می‌كند، اما همین بدهی، و نه زغال‌سنگ، بود كه «بدل به سوخت واقعی موتور انقلاب صنعتی شد.»

باری، واروفاكیس مقایسه روشنی می‌كند مابین عرضه پول و بازاری كه با سیگار در اردوگاه اسرای جنگی آلمان كار می‌كرد تا تورم، تورم منفی (انقباض) و نرخ بهره را طوری توضیح دهد كه هر نوجوان یا بزرگسالی، می‌تواند آن را درك كند. در اردوگاه اسرای جنگی، زندانی‌ها بسته‌هایی از صلیب سرخ دریافت می‌كردند كه شامل غذا، سیگار، چای و قهوه بود. در مرور، مثل زندان‌های سرتاسر جهان، سیگار به پول رایجی تبدیل می‌شود كه می‌توان دیگر كالاها را با آن دادوستد كرد. بعد باز، صلیب سرخ سیگارهای بیشتری در بسته‌ها می‌گذارد، كه این یعنی وقتی تعداد سیگارها در اردوگاه بیشتر می‌شود آنها ارزش كمتری پیدا می‌كنند، بنابراین سیگار بیشتری برای خرید همان مقدار كالا لازم است؛ و این یعنی تورم. برعكس، بعد از یك بمباران سنگین، قیمت‌ها پایین می‌روندــ انقباض(تورم منفی)ــ رخ می‌دهد، چون سیگارهای زیادی كشیده شده‌ و حالا هر سیگار بیشتر می‌ارزد. همین كه سیگارها ــ مثل پوسته‌ها و فلزات گران‌بها، كه به‌عنوان پول رایج استفاده می‌شدند ــ جای خود را باز می‌كنند، می‌شود آنها را پس‌انداز كرد، و در این زمان سروكله‌ «بانكداران» در اردوگاه پیدا می‌شود، كه سیگار را با بهره قرض می‌دهند كه تضمین می‌كند بدهكاران بیش از آنچه قرض گرفته‌اند پس بدهند. در زمان تورم، وقتی ارزش پول رایج نامعلوم بود، نرخ بهره بالا می‌رفت، و وقتی دچار انقباض یا تورم منفی می‌شد، برعكس.

بخش كلیدی این قیاس در اینجاست كه وقتی صلیب سرخ سیگارها را می‌فرستاد ــ كه می‌شود آن را منبع عرضه‌ پول تلقی كرد ــ می‌توانست نقش یك بانك مركزی واقعا مستقل را بازی كند. هرچند با اینكه بانك‌های مركزی بیشتر اقتصادهای پیشرفته‌ جهان به‌شكل صوری مستقل‌اند، اما به باور واروفاكیس ممكن نیست چنین موسسات قدرتمندی، كه مسئول سیاست‌های پولی‌اند، بیرون سیاست عمل كنند. در عوض اینكه ما یك بانك مركزی به بی‌طرفی صلیب سرخ داشته باشیم، نتیجه این شد كه «كار ما درنهایت به بانك‌های مركزی كشید كه تصمیماتشان مثل همیشه سیاسی‌ است، جز اینكه آنها دیگر تحت نظارت مجلس عمل نمی‌كنند.» خط استدلال او درست در مقابل طیفی است كه مقایسه‌ تاچر مابین بودجه‌ خانوار و اقتصاد قرار دارد كه خود در راستای این فرض است كه اقتصاددان یك دانشمند بی‌طرف و جدا از سیاست است. نزد واروفاكیس اقتصاد همواره سیاسی است؛ چراكه هركسی پول را كنترل می‌كند قدرت دارد: نگاه او به بدهی ناگزیر تجربه‌ او به‌عنوان وزیر اقتصاد در ۲۰۱۵ را بازتاب می‌دهد، كه در آن به‌شدت كوشید تا بدهی یونان را مورد بازبینی‌مجدد قرار دهد و فشار برنامه‌ ریاضت بی‌رحمانه را بر این كشور كم كند. جای تعجب نیست كه او بیش از همه از بانك‌ها خشمگین باشد… در این كتاب، واروفاكیس پا به بیرون از قلمرویی می‌گذارد كه معمولا به اقتصاد ربط دارد و از عهد باستان تا دوره‌ پیشامدرن، صنعتی‌شدن و بعد از آن را در برمی‌گیرد.

محمد آسیابانی

روزنامه آرمان – کد خبر: ۲۵۹۲۶۷ | تاریخ : ۱۳۹۸/۳/۹ – شماره: ۳۸۹۶