کتاب سورمهسرا نوشتهی رامبد خانلری که اواخر دیماه ۹۶ منتشر شد در کمتر از ۲ ماه به چاپ سوم رسید و از نیمهی اسفندماه در کتابفروشیها خواهد بود. این رمان از سری «نسخهی سیاه» (وحشت) مجموعهی ســـمـــر است.
من جنازهی یه جوون رو دیدم که از همین جاده کشیدنش بیرون، اون هم چه جنازهای، انگار پیش از این یه نفر خوردتش و پسش داده. برا همین بهت میگم اینجاده بلد میخواد و تنها رفتنش خطر داره.» از میان همهی حرف های پیرمرد این آخری به دلم نشست، یک جور نگرانی پشت تک تک کلمههای جملهاش پنهان بود، انگار که خیر و صلاحم را بخواهد. باقی را میگذارم به حساب تنهايیاش، قصههايی که خودش از خودش درآورده و حتا شاید آنها را باور کرده باشد، مثل قصهی شفا گرفتن کور از يكی از مردههای بهشت يحيا یا همین قصهی گرگخان. پیرمرد میخندد و با خنده میگوید: «دیدی بابا جون؟ دیدی تو هم مثل من رفتن موسی رو نفهمیدی؟ جرثومهایه برا خودش، عین سایه بیصدا میاد، عین سایه بیصدا میره. فقط پای این شیر آب که میرسه عین سنچ هیئت عزاداری سر و صداش تا آسمون خدا میرسه.»