توضیحات
آسمان با تمام سیاهیاش پایین آمده، وزن پیدا کرده و خودش را روی شانههایم انداخته. سگ ها نزدیکتر میآیند. دلم میخواهد گریه کنم. آقاجان باشد و دلداریام بدهد. دلم میخواهد دیگر خواب نبینم. کاش میثم دیگر شبها به خوابم نیاید. صورت متلاشیاش را نبینم. کسی انگار دورتر، پشت سگها در تاریکی ایستاده است. سگها باز جلوتر میآیند. مثل کابوسهایم از دندانهای بلند سفیدشان بزاق میچکد. دندانهایشان بزرگ و تیز است. میخواهم بنشینم روی زمین. نمیتوانم. عقب عقب میروم. پشت پایم خالی است انگار. بوی خون تازه را حس میکنم. دوباره سر و صورت ترکیده میثم میآید جلوی چشمهایم. اما اینبار حالتی معصوم دارد. مثل یک بچه. چشمهایش جوری بسته است انگار که خوابیده. مرگ صورتش را زیبا کرده. مرگ با صورت من چه میکند!؟ (پشت جلد کتاب)
مجموعهداستان «خوابهای مشــکوک» دومین اثر داســتانی مصطفی علیزاده است که از سوی نشر بان منتشر شده است. پیش از این کتاب، از مصطفی علیزاده کتاب «کرگدن آهنی» منتشر شده بــود. «خوابهای مشــکوک» مجموعهای شامل هفت داستان است به نامهای ماجرای یک جستوجوی کابوسوار، روســری قرمزی دور گردن فیروز مشتاق، خوابهای مشکوک، مردی با کیف چرمی کهنه، تا خانه راهی نیست، ماهمنیر خواب است، کاش که برسم و او باشد. مصطفی عليزاده از داستاننويسان و منتقدانی است که از ســال ۱۳۸۲ مطالعات در حوزه ادبيات کلاسيک ايران را بهطور جدی آغاز کرد و در سال ۸۹ کتاب «درسهايی از مثنوی» را منتشر کرد. او سابقه تدريس ادبيات فارسی طي ســالهای ۸۵ تا ۹۶ را نيز دارد و کتابهای آموزشی در اين زمينه از او منتشر شده است. فعاليتهای عليزاده در حوزه ادبيات داستانی و داستاننويسی از سال ۸۷ ،با حضور در کارگاههای داستاننويسی آغاز شد. تجربههای نخستين داستانی او در نشريات چاپی و اينترنتی منتشر شد و در سال ۹۱ مجموعهداســتان «دوشنبههای داستان» را که برگزيده داستانهای کارگاه داستاننويسی است، انتخاب، ويرايش و منتشر کرد. «کرگدن آهنی»، عنوان اولين مجموعهداستان مستقل عليزاده است که در ســال ۹۴ منتشر شد. عليزاده سردبيری نشريه اينترنتی نامآشنای «کافه داستان» را نيز به عهده دارد و مقالات و نقدهای فراوانی از او در نشــريات کاغذی و اينترنتی منتشر شده است. همچنين او در سالهای گذشته، مجری و منتقد جلسات متعدد نقد و بررسی کتاب در فرهنگسراها و مراکز فرهنگی تهران بوده است و داوری چند جايزه داســتانی را به عهده داشــته اســت. «خواب مشــکوک» بازگشــت موفقیتآمیز او به ادبیات داستانی فارسی است، اینبار در نسخهی سیاه «سمر» نشر بان. در بخشی از کتاب میخوانیم: بیشــتر کافههــا و رســتورانهای میــدان درکــه، چراغهایشــان را خاموش کردهاند. کارگرانشــان دارند تختها را تروتمیز میکنند و بعضی دیگر دارند کمکم خاموش میکنند. مردها و زنها زوجزوج یا گروهگروه از کافهها خارج میشوند. روی صورتشان و در صدایشان تهمانده خندههای سرخوشانه باقی مانده. خندههایی که بعد از چند ســاعت نشستن روی تختها و گپزدن و گردو و زغالاخته و شــاهتوتخوردن و بعد از چای و قلیان میوهای و احیانا به نیشکشیدن چند سیخ دل و جگر یا جوجهکباب، هنوز روی لبشان مانده. دارند برمیگردند سمت ماشینهایشان که هرجا توانستهاند، پارک کردهاند. از کنــار مســجد و راهبند فلزی میدان درکــه میگذرم. سربالایی کوچه را راست میگیرم و بالا میروم…
فاطیما احمدی
روزنامه آرمان – شماره ۳۶۸۰ – یکشنبه ۲۸مرداد۱۳۹۷
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.