«رنو ۵» داستانِ داستانهایی است که بر ما گذشته. داستانهایی که ریشه در گذشته و شکل زندگی ما در دهههای اخیر دارند، داستانهایی درهم تنیده با خلقوخو و فرهنگ ایرانی. «رنو 5» راوی گذشتهای است که هیچوقت از ما نخواهد گذشت…
« بعضی نگاهها منتظرند. این را من بعد از مدتها فهمیدم. آدمها در نگاهشان به بقیه میگویند که منتظر چیزی هستند. چیزی که مثل الان آنی نیست. چیزی که نمیگذرد. چیزی که تا ابد هست. چیزی که نام ندارد و فقط آن آدم میداند که دنبال چه چیزی را گرفته…» (پشت جلد کتاب)
تراژدی زندگی
«بعضي نگاهها منتظرند. اين را من بعد از مدتها فهميدم. آدمها در نگاهشان به بقيه ميگويند که منتظر چيزي هستند. چيزي که مثل الان آني نيست. چيزي که تا ابد هست. چيزي که نام ندارد و فقط آن آدم ميداند که دنبال چه چيزي را گرفته و…»(از داستان «رفيق خورشيد»)
شوپنهاور ميگويد تراژدي نمايش يک شوربختي بزرگ است؛ شوربختي که در دل مخاطب هم ترس ايجاد ميکند و هم ترحم! ترس از مبتلاشدن به سرنوشت کاراکترها و ترحم به انساني که در آن موقعيت قرار گرفته است. اين ترس و ترحمي که مخاطب به سرنوشت کاراکترها پيدا ميکند از عناصر اصلي تراژدي است و مجموعهداستان «رنو 5» نوشته ارغوان پورعلي اين تراژدي را به تصوير ميکشد و درواقع شايد بتوان گفت در اين مجموعهداستان، تراژدي حرف اول را ميزند. تراژدياي که زاده اجتماع آنهاست و انسانها را قرباني جبر مکان، زمان و موقعيت ميکند. انسانهايي که در داستانهاي اين مجموعه ساخته و پرداخته شدهاند عموما بهشدت تنها، منزوي و گوشهگير و صدالبته حساساند که مشغول دستوپازدن در زندگيشان هستند، اما سرنوشت محتوم آنها اضمحلال و نابودي است.
آقاي پرويز مهرپرور، خانم ضرابي، آقاي صوفي و… همه از شخصيتهاي اين مجموعهداستاناند که زندگي نميکنند و فقط در حال گذران زندگي هستند و به مرحلهاي رسيدهاند که ديگر هيچ چيز غافلگيرکنندهاي در زندگي برايشان وجود ندارد! آدمهايي که نه شجاعت تغييردادن زندگيشان را دارند و نه تاب تحمل شرايط موجود را.
نکته قابل توجه در اين مجموعه، اين است که شخصيتهاي زن اين مجموعه همه در چند چيز مشترکاند: سيگار ميکشند، عصبي و تندخو هستند، از عالم و آدم ايراد ميگيرند، غر ميزنند، خاطرات گذشته خود را نشخوار ميکنند و همين عوامل باعث ميشود تا با آدمهاي اطرافشان در تقابل باشند. اين تقابل زمينه بهوجودآمدن مشکلاتي را ايجاد ميکند و حتي مانند گره کوري براي هميشه لاينحل باقي ميمانند. شکوه در داستان «خانواده آقاي بهروزي»، هنگامه در داستان «آقاي صوفي»، مامان پونه در داستان «هندوانه»، سارا در داستان «کاکتوس» از جمله اين زنها هستند. جايي شکوه در داستان «خانواده آقاي بهروزي» ميگويد: «اي شکوه!اي شکوه خاني! اون موقع که همه جمع شدن و گفتن زن اين مرد نشو، گوش ندادي. حالا بخور. اون موقع که رويا طبيبزاده گفت بيا با هم از ايران بريم، بايد باهاش ميرفتم. اون رفت و شد دکتر و من شدم گوه شور. بعد از اينهمه سال بدبختي و نداري و تحمل بيعرضگي اين مرد، بچهام، پسرم، تفنگ بگيره جلوم!»
نويسنده در اين داستانها از بعضي مسائل و معضلات اجتماعي غافل نبوده است؛ مانند استفاده بيرويه نوجوانان از فضاي مجازي، ماهواره و… ، زن و شوهرهايي که سالهاست طلاق عاطفي گرفتهاند و فقط براي حفظ ظاهر و اجبار باهم هستند! نوجوانهايي که سيگار ميکشند و درگير جدايي پدر و مادرشان شدهاند و اين جداييها بستر مناسبي براي انواع بزهکاريهاي اجتماعي را فراهم کرده است. آدمهايي که هيچ پناهگاه عاطفي، خانوادگي و… ندارند و هر لحظه امکان دارد که سيلاب مخوف زندگي، آنها را در خودش غرق کند.
زبان اين مجموعه ساده و بيپيرايه است. نثري ساده و خوشخوان که مخاطب را به خواندن داستانها تشويق ميکند. راويهايي که صاف و ساده داستانها را به خورد مخاطب ميدهند و گاهي دنيا را از زاويه ديد يک دختر هفتهشت ساله آنچنان روايت ميکند که مخاطب با آنها همزادپنداري کرده و براي لحظهاي خودش را جاي راوي ميگذارد، مانند راوي داستان «مادام کوري» که عاشق تهمانده سالاد است و آرامآرام در حين خوردن خيار و گوجههاي نمکي و آبليمويي، زندگياش را با همان لحن کودکانه براي خواننده روايت ميکند.
نکته مهم ديگر اين است که نويسنده در تمام داستانها جهان بهشدت زنانهاي خلق کرده، حتي جاهايي که روايت زندگي يک مرد است؛ مانند داستان آقاي صوفي. راوي با نگاه زنانهاي جهان يک مرد را به تصوير ميکشد. توجه به جزئيات وسواسي در پرداخت داستانها يکي از عوامل خلق اين نگاه و جهان زنانه در داستانهاست. حتي جاهايي که قرار است يک شخصيت ضداجتماعي مانند سامان را به مخاطب نشان دهد راوي بهشدت جزيينگر است و در يک پاراگراف به توصيف همه جزئيات ميپردازد که بودونبودشان چندان فرقي به حال داستان ندارد. البته در جاهايي از مجموعه، همين توصيفات باعث ايجاد فضاسازيهاي بسيار خوبي شده است. مانند داستان «هندوانه» که مخاطب کاملا با داستان و فضاي پرداختهشده در آن همراه ميشود.
سمیه کاظمیحسنوند داستاننویس
روزنامه آرمان – کد خبر: ۲۷۰۷۵۵ | تاریخ : ۱۳۹۸/۷/۴ – شماره: ۵۵۰
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.